در این مصاحبه می خوانید:
*وضعیت کنونی خاتمی مثل سال 88 است
*ریشه کینههای 88 به قبل از آغاز رهبری آقا بازمیگردد
*هیچگاه کار به اینجا نرسیده بود که خواص رویارویی علنی با نظام داشته باشند
*تصمیم خطرناک ستاد قیطریه در 23 خرداد
*اگر تقلب شده بود هرکدام از 20هزار ناظر موسوی میتوانستند یک صفحه اعتراض بنویسند
*برخی عوامانه میگویند که فتنه 88 محصول مناظره بود!
*ایده تقلب در تشکیلات هاشمی رفسنجانی پخته شد
*جریان اصلاح طلب در رادیکال کردن موسوی نقش اصلی را داشت
*خانه نشینی احمدی نژاد نشان داد او سرمایه آشوب ندارد
*فتنه 88 از لحاظ امنیتی پیشبینی شده بود اما قابل پیشگیری نبود
به گزارش خبرنگار حوزه احزاب خبرگزاری فارس مهدی محمدی کارشناس مسائل سیاسی در گفتوگوی تفصیلی با خبرگزاری فارس درباره جریان فتنه،بازگشت اصلاحطلبان به صحنه،فتنه 92 و آرایش سیاسی کشور سخن گفت که متن کامل این مصاحبه در ادامه میآید:
*فارس: با توجه به در پیش بودن انتخابات ریاستجمهوری آینده و لزوم پررنگ کردن حافظه تاریخی جامعه درباره مواضع فتنهگران در انتخابات88 لطفاً به مرور نقش این جریان بپردازید.
محمدی: پدیده 9 دی را باید برمبنای آن تحلیل کلانی ارزیابی کرد که از کلیت مسئلهای به نام فتنه 88 داریم یعنی 9 دی به یک معنا خروجی فتنه 88 و به معنای دیگر واکنش جامعه ایرانی به مجموعه حوادثی است که از 22 خرداد تا روز عاشورای 88 در فضای امنیتی و سیاسی کشور شکل گرفت. بنابراین قاعدتا نمیتوان بدون ارزیابی آنچه در این فاصله رخ داد درک عمیق و شفافی از پدیده 9 دی داشت.
فتنه 88 دو ویژگی بسیار مهم داشت که در حال حاضر با گذشت 3 سال ما بر مبنای مجموعهای از اطلاعات میتوانیم این دو گزاره را ثابت کنیم.
گزاره اول این است که فتنه 88 در بیرون از ایران سازماندهی شده بود و حتی افرادی مثل میرحسین موسوی و مهدی کروبی راس فتنه به معنای واقعی کلمه نیستند و آنها نیز در پازلی قرار گرفتند که سالها قبل از 88 و در جایی خارج از ایران طراحی شده بود. انتخابات سال 88 ظرفیتی برای اجرای پروژهای که از مدتها پیش طراحی شده بود، بوجود آورد.
به عقیده من برای سال 88 یک پروژه طراحی شدهای وجود داشت که برای اجرایی شدن آن شرایط و زمینههایی لازم داشت که در سالهای پیش از 88 آن طور که طراحان پروژه میخواستند به صورت موفق عملیاتی نشده بود اما در سال 88 این فرصت فراهم شد و در عین حال با مجموعه حوادث دیگری ترکیب شد که شاید آنها پروژهای از بیرون نبود لذا ماحصل این اتفاقات فتنه 88 شد.
ویژگی دوم فتنه 88 این بود که این قضایا از قبل سازمان یافته بود.
* فارس: این اتفاقات از چه زمانی طراحی شده بود؟
محمدی: یک دیدگاه درباره فتنه این است که اساسا واکنشی به نتیجه انتخابات بود و یک طرفی واقعی یا غیر واقعی معتقد بود که در انتخابات تقلب شده و به همین دلیل شروع به اعتراض کرد که نتیجه این اعتراضات به فتنه تبدیل شد. اما دیدگاه دیگری که بنده به آن باور دارم این است که فتنه اساسا این طور نبود که یک انتخاباتی برگزار شود و به دلیل اعتراض افراد به نتیجه انتخابات، فتنهای شکل بگیرد لذا معتقدم فتنه 88 محصول یک سازماندهی پیشینی است که از شرایط انتخاباتی به عنوان یک شرایط کاتالیزور و سرعت دهنده استفاده کرد نه به عنوان شرایط واقعی و ایجاد کننده.
نگاه آنها به مواجهه با جمهوری اسلامی است که حتی در حد جزئیات نیز از قبل برای آن فکر شده بود و خیلی از کسانی که در انتخابات 88 شرکت کردند، اساسا هدفشان پیروزی در انتخابات نبود. این پروژه از پیش طراحی شده در سال 88 اجرا شد.
*فارس: اینکه میفرمایید این موضوع از پیش طراحی شده بود یعنی از زمان دولت احمدینژاد، این موضوع طراحی شده بود یا از زمان دولت خاتمی.
* محمدی: اگر بخواهیم خیلی عمیق به این پدیده نگاه کنیم، برنامهریزی برای چنین فتنهای به آغاز رهبری حضرت آقا برمیگردد. یعنی از روزی که ایشان سکان رهبری کشور را به دست گرفتند کینههایی در دلها انباشته شد و کسانی از 20 سال قبل از سال 88 به این فکر میکردند که باید در زمان مناسبی از آنچه در سال 68 رخ داد، انتقام بگیرند.
** ریشه کینههای 88 به قبل از آغاز رهبری آقا بازمیگردد
ریشه کینههایی که در سال 88 بیرون ریخته شد، در مواردی به ماقبل از آغاز رهبری آقا بازمیگردد؛ برخی از کسانی که سال 88 آمدند و مرتکب جنایت 88 شدند حتی کینه حضرت امام را به دل داشتند. آقای موسوی خوئینیها در جایی گفت همان روز اولی که امام از ولایت فقیه صحبت کردند ما نفهمیدیم اما تا وقتی که ایشان بود جرات نمیکردیم.
*فارس: اما این صحبتی که شما مطرح میکنید نشان میدهد ریشههای این فتنه در داخل بوده است.
* محمدی: این سوال کاملا بجاست؛ یک روندی در داخل ایران شکل گرفته بود که زمینهها و ظرفیتها را برای طرف خارجی فراهم میکرد. آنها نسبت به آنچه در ایران میگذشت آگاهی داشتند و میدانست چه کسانی چه باورها و کینههایی دارند و حتی در داخل کشور آنها عواملی داشتند.
**سال 88 محصول تقاطع برنامههای ضدانقلاب و اصلاحطلبان بود
بنابراین آنها طبق اطلاعاتی که داشتند برنامهریزی کردند. به عبارت دیگر آنچه در سال 88 رخ داد محصول تقاطع یک سری زمینهها، برنامهها و ارادهها با یک پروژه از پیش تعیین شده در خارج از کشور بود. لذا سهم طرف خارجی کاملا برجستهتر است و اگر بخواهیم دنبال رهبر و طراح این پروژه باشیم یعنی کسی اجزای فتنه را طراحی کرد به هیچ عنوان با نقشی که طرف داخلی داشت قابل مقایسه نیست.
درباره فتنه 88 باید سه مؤلفه اصلی را به خاطر سپرد و در واقع این سه مؤلفه ستونهای تحلیل فتنه 88 است.
مؤلفه اول خیابانی شدن مبارزه سیاسی است به عبارتی دیگر کارناوالیزه شدن مقوله انتخابات است. یعنی یک جریان سیاسی در کشور به این نتیجه رسید که جز از طریق به خیابان کشیدن مردم و امنیتی کردن فضا و داشتن نگاه کارناولی به مقوله انتخابات قادر به محقق کردن اهداف خود صرفا با تکیه بر صندوق رای نخواهد بود.
نگاه آنها به مقوله انتخابات نه به عنوان مکانیزمی به عنوان تعریف جایگاهشان در محیط سیاسی بلکه به عنوان مکانیزمی برای شکلدهی به یک کودتا علیه مجموعه حاکمیت بود.
مؤلفه دومی که وجود دارد به از دست رفتن انسجام طبقه حاکم در نظام جمهوری اسلامی است و اگر از منظر جامعه شناسی نگاه کنیم، در کشور چیزی به اسم طبقه حاکم وجود دارد. مجموعهای از سیاسیون وجود دارد که به یک طبقهای که کم و بیش در 30 سال گذشته گردش قدرت بین آنها رخ داده است. یکی از اصلیترین عوامل شکلگیری فتنه 88 از نظر جامعه شناسی سیاسی این بود که برای اولین بار جریانات ضد انقلاب و طرف خارجی حس کردند که طبقه حاکم بر نظام جمهوری اسلامی دچار گسستهای بنیادین شده است و یک الیتی از خواص به رهبری هاشمی و جریان چپ قصد دارند برای اولین بار در مقابل موجودیت نظام بایستند.
**هیچگاه کار به اینجا نرسیده بود که خواص رویارویی علنی با نظام داشته باشند
پیش از این اختلافاتی وجود داشت اما کار به اینجا نرسیده بود که جمعی از به اصطلاح خواص به این نتیجه برسند که باید یک رویارویی علنی و سطح بالا و پرانرژی با ساختار نظام داشته باشند. چیزی که به قول مقام معظم رهبری «بیبصیرتی» بود.
مؤلفه سوم درباره فتنه 88 این بود که آنها با استفاده از یک مفهومی به اسم تقلب مجموعه نارضایتیهای اقتصادی، سیاسی و حتی اجتماعی تجمیع و امنیتی شد. لذا باید به کارکرد مفهوم تقلب در سال 88 توجه داشت. آیا تقلب فقط به عنوان یک دروغ بزرگی بود که مطرح شد؟ در حالی که به عقیده بنده این گونه نیست و فتنه خیلی عمیقتر از این حرفها بود. اگر از منظر امنیتی و جامعه شناسی سیاسی نگاه کنیم، پدیده تقلب مهمترین ابزار شکلدهی به فضای امنیتی در کشور بود.
** بررسی علل عدم وقوع فتنه در سال 84
*فارس: چرا یک چنین استراتژی عمیقی برای اولین بار در سال 88 مطرح شد؟
محمدی: این سؤال بسیار مهمی است. اینکه چرا آنها در سال 84 ادعای تقلب نکردند. اینکه آن ظرفیتهایی که در سال 88 به وجود آمد که مجموعه این عوامل با هم ترکیب شد، بسیار مهم است. برای شکلدهی به اعتراض امنیتی لازم است که اعتراضها سیاسی شود. در همه دنیا نسبت به این حکومت اعتراضات و انتقاداتی وجود دارد اما آیا همیشه این اعتراضات تبدیل به آشوب میشوند؟ این طور نیست چرا که این اعتراضات سیاسی نمیشود و در چارچوبهای حقوقی و اقتصادی باقی میماند و کسانی که اعتراض دارند حس میکنند که در قالب همین ساختار موجود قادر خواهند بود که مشکلات خود را حل و فصل کنند. در سال 88 اسم رمزی به اسم تقلب با یک برنامهریزی بسیار خاص امنیتی تولید و این مفهوم توسط کاندیدای بازنده انتخابات به فضای جامعه تزریق شد. خاصیت این مفهوم این بود که اعتراضات را تبدیل به آشوب کرد.
این مکانیسم تبدیل اعتراض به آشوب این است که شما اعتراضات سیاسی کنید. بنده به صورت مصداقیتر و روشنتر وارد این موضوع میشوم؛ یکی از ارکان فتنه 88 قاطعیت برخی افراد بر بیاعتبار کردن صندوق رای و راهاندازی جنگ خیابانی بود. در بازده زمانی 84-76 جریان اصلاح طلب از لحاظ برخورداری از سرمایه اجتماعی احساس ضعف میکرد. البته آقای فاطمی در سال 84 و 76 رای خوبی آورد اما مشکل این جریان این بود که وقتی با نظام وارد منازعه میشدند هیچ سرمایه اجتماعی پای کاری در کف خیابان نداشتند که بتوانند استراتژی فشار از پایین، چانهزنی از بالا محقق کنند. البته چانه زنی از بالا شکل میگرفت اما فشار از پایین ایجاد نمیشد. چرا که مردم هیچ گاه اعتقاد نداشتند که بابت شعارهای روشنفکرانه کف خیابان هزینه بدهند. لذا همه حرکتهای خیابانی این زمان یعنی حوادث 18 تیر 78 ، آشوبهای 80 و 82 در ماجرای آغاجری نتوانست به ناآرامی سراسری تبدیل شود. بلکه در حد ناآرامیهای مقطعی و کور باقی ماند و عمده بازیگران آن نیز جریانات ضد انقلاب بودند که امروز تمام آنها خارج از ایران هستند. بنابر این تمام افرادی که مبانی نظری این قضایا را فراهم میکردند و کسانی که فعالیت میدانی در این زمینه داشتند از ایران خارج شدند. چرا که ارتباطات تعریف شده با ضد انقلاب داشتند.
** اصلاحات معتقد بود آنقدر رای نداریم که انتخابات را ببریم اما میتوانیم کشور را به هم بریزیم
جریان اصلاح طلب در انتخابات 88 پس از اینکه نتوانست خاتمی را کاندیدا کند، فهمید که قادر به بردن انتخابات نخواهد بود. ما مجموعه اطلاعات مفصلی داریم که قبل از انتخابات سال 88 هم آنها در محافل خصوصی خود معتقد بودند نمیتوانند انتخابات را ببرند. تعبیر یکی از این اصلاح طلبان در یک جلسه خصوصی این بود که ما آنقدر رای نداریم که انتخابات را ببریم. ولی آنقدر رای داریم که کشور را به هم بریزیم. یعنی جریان پیش از 22 خرداد 88 مطلع بود که رای کافی برای پیروز کردن میرحسین موسوی در انتخابات را ندارد. اما رای و سرمایه کافی برای به هم ریختن کشور و آوردن چند ده هزار نفر به خیابان را دارد. این تفاوت بین دو مفهومی است که بنده به آن سرمایه رای و سرمایه آشوب میگویم. سرمایه رای جریان اصلاح طلب در سال 88 برای بردن رقیب کافی نبود و خودشان هم به این نکته اذعان داشتند ولی سرمایه آشوب آنقدر که کشور را به هم بریزد، داشتند و از یک مقطعی از اواسط فروردین 88 و در واقع زمانی که آنها مطمئن شدند که خاتمی صحنه را ترک کرده و میرحسین موسوی وارد صحنه شده، به این نتیجه رسیدند که پروژه پیروزی در انتخابات را کنار بگذارند چرا که میدانستند این پروژه با موسوی قابل تحقق نیست.
لذا از ظرفیت میرحسین موسوی برای پروژه دیگری مبنی بر بر هم ریختن کشور و آشوب کشور استفاده کردند و این دقیقا چیزی بود که خاتمی نمیتوانست انجام دهد و چنین کاری هم نمیکرد. الیت جریان اصلاح طلب معتقد بودند که خاتمی کسی بود که میتوانست با وی انتخابات را برد. اما کسی نبود که با او بتوان کشور را به هم ریخت. به همین دلیل است که قبل از 22 خرداد 88 جمع بندی درونی این جریان این شد که ما چه انتخابات را ببریم و چه ببازیم، باید اقدام به این کار کنیم و به خیابان برویم. لذا انتخابات برای آنها فرصتی برای فراخوان بدنه اجتماعی و شبکه کردن آنها و به خیابان کشاندن این جریان است. لذا آنها هم انتخابات 88 را فرصتی برای پیروز شدن نمیدانستند. حتی خود خاتمی هم معتقد بود که اگر خودش هم کاندیدا شود آنها قادر به انتخابات سال 88 نیستند. و خاتمی در جلسات خصوصی و به برخی از وزرای دولت احمدینژاد گفته بود که من باور دارم ما نمیتوانیم انتخابات را ببریم و دولت آینده نیز دست احمدینژاد است.
** نگاه به 22 خرداد نگاه به مثابه یک انتخابات نبود
بنابراین نگاه به انتخابات 88 به صورت مشخص از زمانی که خاتمی صحنه را ترک کرد و اینکه چرا ترک کرد و در واقع این از نقاط گره وقایع 88 است، نگاه به 22 خرداد دیگر نگاه به مثابه یک انتخابات نبود و اساسا میرحسین موسوی گزینه رئیس جمهور شدن نبود. بلکه گزینه کودتا بود. چرا که ویژگیهای سیاسی و روانشناختی و همچنین اتصالات خارجی برای محقق کردن این پروژه را داشت. اتصالاتی که از سوی طرف خارجی و کسانی که از داخل این قضیه را هدایت کردند، در خاتمی وجود نداشت. بنابراین باید در قضایای فتنه دستی را پیدا کرد که خاتمی را کنار گذاشت و موسوی را که خود جریان اصلاح طلب کاندیدا نمیکرد، کاندیدای دهمین دوره انتخابات کرد.
*فارس: با توجه به رای بالایی که خاتمی در دو دوره داشت آیا به نظر شما ترس از عدم رای آوری در مقابل احمدینژاد باعث کنار کشیدن او از رقابت نشد؟
** وضعیت کنونی خاتمی مثل سال 88 است
محمدی: یک باور عمومی در جریان اصلاحات وجود داشت؛ در پاییز و تابستان 88 در جریان اصلاحات عمومی مبنی بر کاندیداتوری قطعی خاتمی وجود داشت. و معتقد بودند اگر کاندیدا شود بیبرو برگرد انتخابات را میبرد.اما اولین کسی که به این مسئله اعتقاد نداشت خود شخص خاتمی بود. او در جلسات خصوصی میگفت ما نمیتوانیم انتخابات را ببریم. و حرف مهمترش این بود که اگر در انتخابات پیروز شویم اول بدبختی ما خواهد بود چرا که تازه گرفتاری من با شما شروع میشود که یک روز میگویید از خدا عبور کن و روز دیگر میگویید که از پیغمبر عبور کن. من آن موقع با شما چه کار باید بکنم. آقای خاتمی وقتی در 20 بهمن 87 اعلام کاندیداتوری کرد، تحت اجبار بود و در واقع گروهی از اصلاح طلبان خاتمی را مجبور به کاندیداتوری کردند. خبرگزاری فارس روز 20 بهمن 87وقتی خاتمی کاندیدا شد، عکسی را منتشر کرد که خاتمی برای اولین بار در حضور خبرنگاران سیگار کشید و تصاویر آن موجود است. چرا که او استرس داشت و در واقع او اعتقاد نداشت که او باید در این انتخابات کاندیدا شود. اما اصلاح طلبان مکررا به خاتمی گفتند که اگر نامزد نشوی برای همیشه ترکت خواهیم کرد و ما در این صورت از این به بعد هر بلایی که سر هر اصلاح طلبی بیاید، تو را مقصر میدانیم. در واقع آنها خاتمی را تهدید کردند و خاتمی اکنون نیز دوباره نیز چنین وضعیتی دارد.
آقای خاتمی کاندیدا شد در حالی که میدانست گزینهاش از پیش بازنده است. لذا این جا بود که طرف خارجی به صورت آرام ورود کرد.نگاه طرف خارجی این بود که در سال 88 ظرفیت عظیمی برای تبدیل انتخابات به کودتا وجود دارد و خاتمی گزینه مناسبی برای این کار نیست. میرحسین موسوی را چه کسی کاندیدا کرد و چه کسی خاتمی را کنار زد؟ آقای موسوی سال 76 که جریان اصلاح طلب برای کاندیداتوری سراغ او رفت نپذیرفت. سال 80 آقای ابطحی در برخی بازجوییهای خود گفت که وقتی که به سراغ میرحسین موسوی رفتیم و به او گفتیم و به او گفتیم در انتخابات نامزد شوید او وسط جلسهای که ما به خاطر او تشکیل داده بودیم به بهانه تجدید وضو بیرون رفت و ما دیگر موسوی را پیدا نکردیم. سال 84 جریان اصلاح طلب قبل از معین به سراغ میرحسین موسوی رفت. اما او باز هم کاندیداتوری خود را نپذیرفت. اما همین آقای موسوی در سال 88 دوباره تصمیم میگیرد که وارد انتخابات شود؛ آیا موسوی خواب نما شده بود؟ چه مجموعه عواملی موسوی را به این نتیجه رساند که سال 88 زمان مناسبی برای کاندیدا شدن است؟ جریان اصلاح طلب به ماهو اصلاح طلب میرحسین را کاندیدا نکرد. آقای خوئینیها روزی که میرحسین کاندیدا شد گفت «خاک عزا شد بر سر ما میرحسین موسوی شد کاندید ما»
** انصاری میگفت موسوی در سال 84 با کاندیدا نشدندش و در سال 88 با کاندیداتوریاش احمدینژاد را تحمیل کرد
آنها موسوی را قبول نداشتند، آقای مجید انصاری میگوید که میرحسین موسوی در سال 84 با کاندیدا نشدندش احمدینژاد را به ما تحمیل کرد و در سال 88 با کاندیداتوری خود، آقای بهزاد نبوی گفت که عکس بدون حجاب زهرا رهنورد را پیش از انقلاب پیدا و منتشر کنید تا موسوی را وادار کنیم که از صحنه کنار برود. اصلاحطلبان موسوی را کاندیدا نکردند و این اصلاحطلبان شامل حزب مشارکت، سازمان مجاهدین، حزب کارگزاران و مجمع روحانیون مبارز بودند به هیچ عنوان موسوی کاندیدای این جریانات نبود و نامزد مد نظر آنها خاتمی بود که با زور و برخلاف میل او در انتهای سال 87 وی را کاندیدا کردند. چه کسی میرحسین موسوی را کاندیدا کرد، باید اول به این سؤال پاسخ داد.
اطرافیان موسوی آن زمان چه کسانی بودند؟ مهمترین فردی که کلیدیترین مشورتها را به موسوی میداد فردی است به نام اردشیر امیرارجمند او مشاور میرحسین و نویسنده همه بیانیههای او تا شماره 13 است. امیرارجمند 20 سال تمام مشاور نزدیک میرحسین موسوی بود. امیرارجمند برادر فردی به اسم مسعود امیرارجمند که او رئیس سازمان اطلاعاتی نفاق یعنی سازمان منافقین بود و در استارسبورگ فرانسه مستقر است و رئیس این سازمان اطلاعاتی که همهکاره تشکیلات منافقین است و رئیس واقعی نفاق است در حالیکه رجوی عملاً تبدیل به یک مرده شده همین مسعود امیرارجمند است. 20سال تمام طرف خارجی درحالیکه حتی جریان اصلاحطلب هم موسوی را جدی نمیگرفتند، حواسشان به میرحسین موسوی بود و او را به عنوان یک ظرفیت برای وقت مناسبی ذخیره کرده بود؛ اردشیر امیرارجمند زمستان سال 89 بعد از یک بازداشت کوتاه از کشور رفت و در حال حاضر مهره اصلی سازمانهای اطلاعاتی غربی برای شکلدهی به ضد انقلاب خارج کشور در قالب شورای هماهنگی راه سبز امید است.
بنابراین یک چنین موجودی 20 سال تمام بیخ گوش موسوی بود. طبق اسناد فراوانی معتقدم طرفی که میرحسین موسوی را برای کاندیداتوری در سال 88 تحریک کرد، در حالیکه حتی جریان اصلاحات گزینهاش فرد دیگری بود بدون شک طرف خارجی است. چرا که هیچکس در داخل از موسوی دعوت نکرده بود تا اواسط سال 87 اصلاً هیچکس کاندیداتوری میرحسین را جدی نمیگرفت و میگفتند که او در حال نقاشی کشیدن در منزل خود است!
** امروز دیگر هیچ ابهامی در ماهیت اردشیر امیرارجمند نداریم
بنابراین ما امروز دیگر هیچ ابهامی در ماهیت اردشیر امیرارجمند نداریم. بنابراین با فشار این عوامل موسوی وارد صحنه میشود و از لحظهای که او به صحنه میآید و خاتمی از صحنه کنار میرود پروژه انتخابات به پروژه کودتا تبدیل میشود؛ آنقدر برخی اصلاحطلبان با موسوی بیگانه بودند که نتواستند یک ستاد انتخاباتی تشکیل دهند و دو ستاد راهاندازی شد،یک ستاد متعلق به خود موسوی بود که قربان بهزادیان نژاد آن را اداره میکرد و یک ستاد را نیز اصلاحطلبان حامی موسوی بود که امین زاده آن را اداره میکرد، پروژه کودتا در سال 88 آنقدر مهم بود که طرف خارجی جز در ماههای آخر اصلاحطلبان داخلی را هم در جریان قرار نداد و در 2 ماه آخر بود که آنها در بازی قرار گرفتند که بازی چیست؟ علتش این است که نگاه آنها این بود که در فاصله 76 تا 84 پیروز شدیم و دولت هم داشتیم اما نتوانستیم کاری از پیش ببریم،آنقدر مکانیسیمها در جمهوری اسلامی قوی و سرمایه اجتماعی رهبر انقلاب بالاست که حتی اگر دولت را در دست داشته باشید، نمیتوانید کار خود را پیش ببرید،پیش فرض کودتای سال 88 این بود که جریان اصلاحطلب علاوه بر دولت، باید امتیازات دیگری از رهبری که عمدتاً مربوط به صداسیما، شورای نگهبان، دستگاههای انتظامی و امنیتی بود؛ بگیرند لذا هدف کودتای 88 این بود که علاوه بر اینکه دولت را میگیرند، از طریق قشونکشی خیابانی، رهبری و نظام را وادار کنند که غیر از دولت هم امتیازاتی به آنها بدهد که تجربه 76 تا 84 تکرار نشود.
بنابراین به لحاظ امنیتی کودتای سال 88 کاملاً طراحی شده از بیرون و میر حسین موسوی نیز گزینه ذخیره شده بود که در زمان مناسب از او استفاده شد تا یک ماموریت معین را انجام دهد؛یک بازه زمانی طولانی مدت روی وی سرمایهگذاری شده بود و او ذهنیت شکلیافتهای نسبت به آنچه قرار بود انجام دهد، داشت.
** اگر تقلب شده بود هرکدام از 20هزار ناظر موسوی میتوانستند یک صفحه اعتراض بنویسند
برای همین بود که جریان اصلاحطلب روز 22 خرداد که انتخابات برگزار شد به اعتراف علیرضا بهشتی رئیس ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی جریان اصلاحطلب و ستاد موسوی 20هزار ناظر سر صندوقها داشت، که این تعداد از ناظرین در مصاحبه وی با قلمنیوز در آن ایام تایید شد در حالی که کارتهایی که فرمانداری برای آنها صادر کرده بود، بیش از اینها بود.
تا غروب روز 22 خرداد 88 حتی یک مورد گزارش تخلف از سوی این 20 هزار نفر به نهادهای نظارتی واصل نشد بلکه آنها در مصاحبههایی که بهصورت ضبط شده در صداسیما موجود است، در سر صندوق رای میپرسند که انتخابات را چطور دیدید و همه میگویند انتخابات بسیار خوبی بود،در حالی که اگر تقلبی در کار بود،همان روز باید صورت میگرفت.اما این ناظران در روز رای گیری گفتند ما هیچ چیز ندیدیم که به آن معترض باشیم.
** تصمیم خطرناک ستاد قیطریه در 23 خرداد
همان ظهر روز 22 خرداد اعضای حزب مشارکت در قیطریه جلسه گذاشتند،آنجا فخرالسادات محتشمیپور به آقای تاجزاده میگوید که گزارشهایی که به ما میرسد حاکی از این است که ما انتخابات را باختهایم؛ تاجزاده میپرسد با تقلب یا بیتقلب؟ که محتشمیپور میگوید بدون تقلب. لذا جمعبندی جلسه در ظهر روز 22 خرداد این می شود که بر مبنای گزارشهای استانی موسوی انتخابات را باخته است. اما آنها در این جلسه تصمیم میگیرند که در غروب روز 2 خرداد میگویند باید به منزل موسوی برویم و پیروزی در انتخابات را به وی تبریک بگوییم. در حالی که میدانستند و گزارش داشتند که این انتخابات را باختهاند. لذا بیانیه مینویسند که چطور روز 23 خرداد در سراسر کشور جشن برپا کنند لذا این بیانیه را آنها نوشته و به موسوی دادند که موسوی هم ساعت یازده شب روز 22 خرداد بر مبنای آن بیانیه کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد و خود را پیروز نامید. روز 23 خرداد سال 88 یعنی زمانی که آنها متوجه شدند که نتیجه انتخابات باخت برای آنهاست. بنده آن موقع مشاور آقای صفار در وزارت ارشاد بودم.
* فارس: نبض ستاد قیطریه در سال 88 دست چه کسانی بود؟
محمدی: نمیتوان به اسم خاصی اشاره کرد. اما الیت آقایان تاجزاده، رمضانزاده، امینزاده و بهزاد نبوی این ستاد را اداره میکردند.موسوی خوئینیها هیچگاه در این سطوح نبوده و همیشه در پستوی خود رهنمون میدهد.روز 23 خرداد آرام آرام اعتراضات از جانب اصلاحطلبان و آقای موسوی شکل گرفت.میرحسین موسوی شب 22 خرداد خدمت یکی از مقامات عالیرتبه کشور رفت و گفت که من به نتیجه انتخابات اعتراض دارم.آن فرد گفته بود که شما میتوانید معترض باشید و حتما به اعتراضتان رسیدگی خواهد شد و من ضمانت میکنم که به اعتراضتان رسیدگی شود. فقط شما مکانیزم قانونی اعتراض را طی کنید.کسانی که 20 هزار تا ناظر در سر صندوقهای رای داشتند اگر هر کدامشان نفری یک صفحه اعتراض می نوشتند 20 هزار صفحه مستند تهیه میشد در حالی که محتشمیپور رئیس کمیته صیانت از آرا پس از کلی بالا و پایین کردن وقتی به شورای نگهبان اسناد و مدارک را ارائه داد 600 صفحه مخدوش بود که اگر کل آن را درست فرض کنیم 20 هزار رای هم تغییر نمیکرد.
آنها میگویند که اس ام اس در این روز قطع شده بود باید به آنها گفت قلم و کاغذ که داشتید که تخلفات را یادداشت کنید.جالب است که همین الان اعتراف کردهاند که اساسا ما هیچگاه گزارشی مبنی بر تخلف دریافت نکردیم.این اعتراف آقایان آرمین و امینزاده که رئیس ستاد قیطریه بود، است.
موسوی آن شب به یکی از مقامات عالیرتبه کشور میگوید من این نکته را قبول دارم فقط دستور دهید که سایت کلمه رفع فیلتر شود لذا ستاد فیلترینگ که دبیرخانه آن در وزارت ارشاد بود به ما دستور دادند که سایت کلمه را باز کنید ما این کار را انجام دادیم اما اولین مطلبی که روز 24 خرداد روی سایت کلمه قرار گرفت این بود که مردم در روز 25 خرداد به خیابان بریزید!
علیمحمد حاضری، یونسی با میرحسین موسوی مشورت کردند و گفته بودند درسی که ما از 18 تیر سال 87 گرفتیم این است که نظام امتیاز نمیدهد مگر اینکه بترسد و نمیترسد مگر اینکه مردم را در خیابان ببیند بنابراین در اعترافات خود گفتند که برنامه ما این بود که اگر انتخابات را باختیم به بهانه تقلب و اگر پیروز شدیم به بهانه جشن مردم را به خیابان بکشانیم و برای جمع شدن مردم از خیابان از نظام امتیاز بگیریم که علاوه بر نتیجه انتخابات باید تکلیف شورای نگهبان، صدا و سیما و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی روشن شود.
در این برنامه طراحی شده نقش میرحسین موسوی و طرف خارجی در کاندیدا کردن وی کاملا محرز است؛ مشورتهایی که الیتهای سیاسی دوم خردادی به میرحسین دادند تا او مردم را به خیابانها بکشاند مدارکش موجود است بنابراین آنها از ابتدا میدانستند که انتخابات را باختهاند و علاوه بر این هدفشان از به خیابان کشیدن مردم کلید زدن یک پروژه ساختارشکنانه و گرفتن امتیازاتی از نظام بود.
** برخی عوامانه میگویند که فتنه 88 محصول مناظره بود!
برخی بسیار عوامانه میگویند که فتنه 88 محصول مناظره بود! و اگر آن شب مناظره برگزار نمیشد و احمدینژاد آن صحبتها را مطرح نمیکرد فتنه 88 شکل نمیگرفت لذا این اظهارنظر افرادی است که از هیچ چیز اطلاع ندارند در حالی که اگر کسی فقط اندکی بداند که پس پرده حوادث سال 88 چه خبر بود چنین حرفهای عوامانه و خندهدار نمیزند.
بنده بر مبنای همه مستندات میگویم حتی اگر هیچ مناظرهای هم انجام نمیشد بنا بود به همین شکل این کودتا در سال 88 شکل بگیرد.
* فارس: نهادهای اطلاعاتی کشورمان چه زمانی متوجه شد که اصلاحطلبان با خطدهی از خارج قصد دارد که مقابل نظام قرار گیرد و فتنه 88 چرا در انتخابات 84 کلید نخورد.
محمدی: اینکه چرا این فتنه در سال 84 نبود دلایل زیادی دارد. اولین دلیل آن به رفتار دولت احمدینژاد باز میگردد که او روابط خود را با نخبگان مخدوش کرد و با نیروهای اصولگرایی که علاقمند و مایل به همکاری با احمدینژاد بودند، او همیشه آنها را پس زد و نگاه احمدینژاد این بود که صرفا ارتباطگیری با تودههای مردم برای او کافی است و او نیازی به همکاری و جلب مشورت نخبگان کشور ندارد.
اشتباه احمدی نژاد این بود که متوجه این نکته نبود که رایی که در صندوق ریخته میشود در شرایط عادی به کار میآید و در شرایطی که فضای کشور امنیتی شود همان خواص و نخبگان هستند که میتوانند وارد شده و در فضای امنیتی از لحاظ استدلالی و اقناعی به دولت کمک کنند. بحرانی که در شب انتخابات 88 وجود داشت و کسانی که حاضر بودند در آن ایام از احمدینژاد دفاع کنند بسیار کم بود. در حالی که آنها خیلی از نتیجه انتخابات دفاع میکردند. یکی از نکاتی که دشمن صریحا به آن توجه کرد این بود که روابط احمدینژاد با خواص را بحرانی دید و همین موضوع دشمن را به طمع انداخت که انتخابات 88 زمان مناسبی برای اجرای یک کودتاست در حالی که اگر مجموعه خواص یکپارچه بودند چنین فضایی در 88 شکل نمیگرفت.
* فارس: یعنی یکی از مقصران فتنه 88 احمدینژاد بود؟
محمدی: من یک جنبه از این قضیه را مطرح میکنم که البته جنبه خیلی پراهمیتی هم نیست. او قبل از سال 88 شرایطی را به وجود آورد که دشمن را درباره شکاف در کشورمان به طمع انداخت.
زمینه دوم مربوط به دیدگاهی بود که در طبقه متوسط شهری شکل گرفت چرا که رئیسجمهور و دولت انرژی خود را در ارتباطگیری با طبقه محروم گذاشته بودند.
همان زمان به رئیسجمهور توصیههای خیرخواهانه میشد که باید در برخورد با سطوح مختلف سرمایه اجتماعی برخورد متوازنی صورت گیرد اما او متوازن رفتار نکرد و به همین دلیل بخشی از طبقه متوسط به سمت رقیب او گرایش یافتند. 13 میلیون رای کمی نیست. رایی که میرحسین در سال 88 کسب کرد از یک جنبه به سبب رفتار نامتوازن احمدینژاد با طبقات اجتماعی بود. عامل سوم که سال 88 را به یک نقطه اصلی علیه نظام تبدیل کرد مربوط به، به نتیجه رسیدن پروژه شبکهسازی از جمعیت آلوده شهری در تهران توسط سرویسهای اطلاعاتی غرب بود.
** تاکید اصلاحطلبان بر میلیشیاسازی
آقای بهزاد نبوی وقتی که قصه تحصنهای مجلس ششم شکل گرفت یکی از حرفهای وی این بود که ما احتیاج به میلیشیا داریم. یعنی به کسانی احتیاج داریم که وقتی ما اعتراض سیاسی میکنیم آنها به خیابان آمده و از ما دفاع کنند و همان موقع گفته بود که اگر به جای مجلس در میدان توپخانه هم تحصن کنیم ملت حالی از ما نمیپرسد چرا که بدنه اجتماعی لازم وجود ندارد. آنها در فاصله 84 تا 88 شبکهای ایجاد کردند که در موقع لزوم به مصابه یک شبکه خشونت عمل کنند و در واقع میلیشیا سازی کردند. نمونه بسیار روشن آن در عاشورای سال 88 دیده شد. در آن روز تمام کسانی که بازداشت شدند هیچکدامشان نبودند که یک روز سابقه ضدامنیتی نداشته باشند. در فاصله این 4 سال احزاب اصلاحطلب کمتر و طرف خارجی بیشتر انواع و اقسام گروههای دارای کینه از نظام را با یکدیگر مرتبط کردند. یعنی کسانی که سابقه جرم و جنایت داشتند، اراذل و اوباش، بهائیها، منافقین و ساواکیهای قبل از انقلاب، برخی از بازنشستههای قبل از انقلاب، خانواده اعدامیها و برخی طیفهای دیگر که حدود 700 هزار نفر میشود.
آنها در محیط واقعی و مجازی اجزای مختلف این جمعیت آلوده را پیوند عملیاتی ایجاد کردند و موتور محرک آشوب نیز همینها بودند. در 25 خرداد سال 88 چند صد هزار نفری که در تهران به خیابان آمدند همهشان ضدانقلاب نبودند بلکه برخی از مردم در تهران واقعا به این نتیجه رسیده بودند که رای میدادند و کسی که به او اعتماد کرده بودند یعنی آقای موسوی ادعا میکند که رای من را خوردهاند بنابراین این دسته از طرفداران موسوی نیامده بودند که مقابل نظام بایستند. از این رو آنها هرچه تلاش کردند نتوانستند تظاهرات 25 خرداد را به تظاهرات ضدنظام تبدیل کنند. چرا که آنهایی که به خیابان آمدند دنبال این کار نبودند بلکه به دنبال رای خود آمدند و به تدریج که دیدند میرحسین استدلالی برای اثبات حرف خود ندارد. خیلی از آنها ریزش کردند. کسانی که به خیابان آمدند شامل دو بخش خودجوش و سازمانیافته بودند در 25 خرداد 88، 90 درصد و 10 درصد آن سازمانیافته بود و طیف سازمانیافته همین جمعیت آلوده بود و در واقع این دسته بودند که به تولید خشونت پرداختند لذا هرچه ما به سمت عاشورای 88 نزدیک میشویم از این قشر خودجوش کم شده و به بخش سازمانیافته افزوده میشد تا اینکه در عاشورای 88 همه آنها سازمانیافته بودند.
** فتنه 88 موسوی را از پوستین نخست وزیر امام خارج کرد
به لحاظ اجتماعی جامعه خیلی زود متوجه شد که ادعاهای آقای موسوی بر حق نیست لذا هرچه حضور قشر سازمانیافته بیشتر میشد خشونت هم پر رنگ میشد.از این رو ما شاهد بودیم که خشنترین اتفاقات روز عاشورا رخ داد. در تهران کسانی که 9 دی به خیابان آمدند از تعداد کسانی که به احمدینژاد در تهران رای دادند بسیار بیشتر بود. در روز عاشورا به مقدسترین مقدسات مردم توهین شد لذا مشخص بود آن جماعت دیگر از مردم نبودند. بنابراین سرمایه اجتماعی میرحسین یکی از ارکان شکلگیری حادثه 9 دی بود و این از هنرهای حضرت آقاست که شرایط را طوری تدبیر کردند که نقطه پایان فتنه 88 توسط خود مردم نهاده شد در حالی که هیچ کاری نداشت که شب انتخابات دستگاههای اطلاعاتی موسوی را بازداشت کنند اما اگر موسوی در شب انتخابات و پس از ادعای تقلب بازداشت میشد به عنوان یک قهرمان یا مظلوم بازداشت شده بود اما نظام به موسوی فرصت داد تا ماهیت واقعی خود را نشان دهد و از پوستین نخستوزیر امام خارج شود و طی 13 بیانیهای که از 22 خرداد تا روز عاشورا صادر کرد به مردم ماهیت واقعی خود را نشان دهد.
ماهیت واقعی او آن چیزی است که نتانیاهو او را سرمایه اسرائیل در ایران میداند یا ماهیت او آن چیزی است که خودش در بیانیه سیزدهم مبنی بر اینکه کسانی که در روز عاشورا به حضرت سیدالشهدا اهانت کردند مردان خداجو هستند بود.
موسوی خوئینیها میگوید در روز عاشورا ما حق داشتیم به هیئات حمله کنیم چرا که آنها چوب انبار کرده بودند. بنابراین با توجه به اینکه پروژه شبکهسازی به نتیجه رسیده بود سال 88 به عنوان سال کودتا انتخاب شد.
عامل چهارم انتخاب شدن سال 88 رفتار به شدت نادرست و سوالبرانگیز بخشی از اصولگرایان با رهنمودهای آقا در سال 88 بود. حضرت آقا از پاییز سال 87 در سفر به کردستان نظر خود را شفاف کردند اما کسانی در داخل جریان اصولگرایی در همان ایام عملا گفتند به نظر رهبری تمکین نمیکنند لذا دشمن متوجه اختلاف در داخل اصولگرایی هم شده بود و بخشی از جریان اصولگرایی از فصلالخطاب پذیرفتن به رهبری فاصله گرفت که البته این روند دردناکی است. بعضیها که بعدها در قبال حوادث سال 88 ساکت ماندند و بعد اسمشان ساکتین فتنه شد همان کسانی بودند که قبل از انتخابات سال 88 نیز رهنمودهای حضرت آقا را پیاده نمیکردند و به صورت شفاف می گفتند که راهشان از این حرفها جداست لذا دشمن متوجه شد جریان اصولگرایی که تمام هویتش به تبعیت از رهبری است برخی از آنها بنای ناسازگاری گذاشتهاند.
** ایده تقلب در تشکیلات هاشمی رفسنجانی پخته شد
ایده تقلب با توجه به اسم رمز آشوب قبل از هر جای دیگری در تشکیلات هاشمی رفسنجانی پخته شد و ایده کمیته صیانت از آرا از همان جا بیرون آمد. علتش نیز این بود که آقای هاشمی که سال 84 انتخابات را به احمدینژاد باخت به رای سازمان یافته اعتقاد داشت.
نامه روز 19 خرداد هاشمی به مقام معظم رهبری از اصلیترین عواملی است که آشوبهای خیابانی را در ایران به وجود آورد. از نظر جامعهشناسی سیاسی و تحلیلگران امنیتی شبکه آشوب برای اینکه به خیابان بیاید و برای اینکه احساس امنیت و اعتماد به نفس برای حضور خیابانی داشته باشد نیاز داشت که ببیند در عالیترین سطح نظام دعواست. خیلیها از انقلاب کینه به دل داشتند اما تا آن تاریخ جرات بیرون ریختن این کینهها را به خود نمیدادند اما وقتی دیدند که فردی مثل هاشمی رفسنجانی حاضر است برای پیش بردن دیدگاه سیاسی خود نامه بدون سلام و والسلام به رهبری بنویسد و تهدید کند که مردم مثل آتشفشان حق خود را مطالبه میکنند به شبکه ایجاد آشوبی که دشمن ساخته بود جرات حضور در خیابان داد و در حالیکه اگر آنها حس میکردند راس نظام یکپارچه است و درباره امنیت کشور و ساختار نظام با کسی معامله نمیکند حتما نمیتوانستند به خیابان بیایند همچنان که در 20 سال پیش از این جرات نکرده بودند اما آقای هاشمی جرات خشونت را به ضدانقلاب داد و با نامه خود به مقام معظم رهبری شبکه سرویسهای اطلاعاتی را در ایران فعال کرد و جرات اعمال خشونت علیه مردم را به آنها داد.
* فارس: آیا آگاهانه بود؟
محمدی: خیر. هاشمی حدس نمیزد که آن نامه چنین تبعات امنیتی داشته باشد.
* فارس: یعنی او دچار بیبصیرتی بود؟
مهدی محمدی: او به تبعات کاری که انجام میداد به ویژه در حوزه ضدانقلاب واقف نبود البته بعدها آقازاده وی یکی از ارکان این آشوبها بود.
*فارس: کسی که تبعات چنین کاری را نمیداند چطور با حکم رهبری دوباره در مجمع تشخیص ابقا میشود؟
محمدی: علت اصلی این است که هاشمی به درد رئیسجمهور شدن و رئیسجمهور ساختن نمیخورد اما به درد تشخیص مصلحت میخورد. مجمع کارکردهای روشنی دارد و مصلحت کشور را به معنای عام تشخیص نمیدهد بلکه در اختلاف دولت و مجلس داوری و یا درباره ارجاعات رهبری سیاستگذاری میکند. بنابراین به اعتقاد من پیام انتصاب هاشمی از سوی مقام معظم رهبری به ریاست مجمع این بود که بعضیها در بعضی کارها موفقند و میتوانند به کشور خدمت کنند اما همین بعضیها اگر کارهای دیگری انجام دادند ممکن است خائن به انقلاب شوند چرا که فهم و بصیرت لازم برای این صحنه را ندارند لذا آقا در ماههای منتهی به سال 88 بارها به آقای هاشمی نصیحت کردند که خود را از صحنه بیرون بکشید اما هاشمی گوش نکرد. بنابراین انتصاب او نشان میدهد که ایشان بینش عمیقی نسبت به کارکرد افراد دارد.
*فارس: هاشمی از فتنه اعلام برائت نکرد و به آغوش نظام بازگشت و پستی هم گرفت؛ اینکه رافت نظام بود یا هر چیز دیگری؛ اما چه میشود کسانی که در جریان بازی نبودند و مثل هاشمی میدان داری نکردند
نظرات شما عزیزان: